نمی‌توانیم گفتگو کنیم، با انگیزه‌های احساسی به یک رویکرد فکری می‌چسبیم و دیگر حاضر نیستیم هیچ صدایی که مخالف یا متفاوت با آن باشد را بفهمیم، بشنویم یا حتی برایش حقی قایل باشیم.
از خواص تا عوام همه در دام یک‌جانبه نگری، تک گویی و فرار از گفتگو و تعامل افتاده‌اند و همه به شیوه «بگو و در رو» حرف میزنند. کسی منتظر شنیدن پاسخ یا انتقادی نمی‌ماند و اگر صدای مخالفی بشنود با غیر منطقی‌ترین روشها و بی‌پایه‌ترین استدلال‌ها واکنش نشان میدهد. گویی در دنیایی کمدی و کاریکاتوری از نظرات بی پایه و اساس زندگی می‌کنیم و هر چه نگاهی مبتذل‌تر هوادارانش هم بیشتر.
اربابان قدرت و ثروت که با آشکار شدن حقایق منافعشان را در خطر می‌بینند، از یک‌سو به‌طور مداوم و سیستماتیک درباره واقعیات موجود دروغ می‌سازند و تحویل مردم می‌دهند (متاسفانه سطح آگاهی‌های مردم آنقدر پایین است که همواره این داستان‌ها را باور می‌کنند.) و از سوی دیگر به فضای تک گویی دامن زده از بحث و مناظره می‌گریزند تا دروغ‌هایشان آشکار نشود.


:: نگاه روز
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و یکم فروردین ۱۴۰۳ |

زندگی به سطحی نزول کرده که این سخن چاپلین کاملا درست می‌نماید: خوشبختی فاصله بین دو بدبختیست.
امروز که علاوه بر بلایای طبیعی و عذابهای آسمانی، بدبختیهای ساخته دست اربابان جهان نیز یکی پس از دیگری نازل می‌شوند، ما فقط در فرصتهای اندک بین دو بدبختی می توانیم کمی زندگی کنیم: زنگ تفریح و تنفسی تا بدبختی بعدی. تا بلایای بعدی نرسیده‌اند، زندگی کنید.


:: نگاه روز
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و هشتم آذر ۱۴۰۱ |

آرمانها برای اغلب انسانها ابزاری برای رسیدن به منافع هستند و تا زمانی خواسته میشوند که طرفداران آن امید بهره‌ای از آن دارند.

ازینروست که همواره فقیر در پی عدالت است اما غنی به جای عدالت جویای آزادیست.
بی قدرت انقلابیست، اما قدرتمند در عوض محافظه کار و در پی حفظ وضع موجود و توجیه همه چیز است.
به همین سیاق است طرفداری از هر شعار و مکتب و حزب دیگری.
‏از نوادرند آنها که آرمانها را به خاطر ارزش ذاتی آن بطلبند، هرچند به ضرر ایشان باشد.



:: تاملات
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و پنجم آذر ۱۴۰۱ |

اغلب قدرتها دوست ندارند صدای مردم را بشنوند و به حقوقشان پاسخ شایسته‌ای دهند، چرا که اینکار در تعارض با منفعت طلبی بی‌پایان ایشان است؛ پس به هر شکل ممکن در برابرش مقاومت می‌کنند؛ از سرکوب مستقیم اعتراضات گرفته تا به انحراف کشیدن آن؛ از ساختن اعتراضات کاذب گرفته تا دادن وعده‌های پوچ. هر کار میکنند تا صدای اصلی خفه شود یا به حاشیه کشیده شود و در هیاهوی جنجالهای ساختگی گم شود. در اینکار قدرت حاکم و رقبایش هم‌دستند.


:: نگاه روز
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ |

راه تغییر و اصلاح ناراستی‌ها از خشونت کور نمی‌گذرد بلکه نیاز به دیدگاه خردمندانه و روش منطقی دارد.

رویکردهای خشونت آمیز فقط ما را دشمن شاد می‌کند و از چاله به چاه می‌اندازد.


:: نگاه روز
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ |

چه کسی هنوز آنقدر پاک مانده است که در پس فریادهای آرمانخواهیش نتوان آلودگیها و تناقضهایی را کشف کرد؟

چه کسی هنوز آنقدر  منصف مانده است که خودش نمونه عملی حرفهایش باشد؟

چه کسی آنقدر آگاهی دارد که بتواند از حرفهایش در برابر هر انتقادی دفاع کند؟

چه کسی به چنان تکاملی متوازن و تعادلی در ابعاد وجودش رسیده که در زندگی و اندیشه‌هایش نتوان افراط و تفریطی یافت؟

چه کسی چنان قدرتی دارد که بتواند تغییراتی عمیق و پایدار به نفع اکثریت محروم و رنج‌دیده به وجود آورد؟ 
خواهند گفت که امروز دوره قهرمان بازی به سر آمده و سیستم درست همه چیز را درست میکند. لطفا یک نمونه از این سیستم درست را مثال بزنید که با درست کردن مشکلی، مشکلات جدیدی به وجود نیاورده باشد؟ 

نیاز به چنان اسطوره‌ای با هر اسمی که بدان دهیم، از عمق وجود انسان ریشه میگیرد.  اگر چنین نیازی وجود نداشت هنر و سینما این همه بدان نمی‌پرداخت و  آدمیان این‌همه اسطوره ها را  بزرگ و عزیز نمی‌داشتند.

 


:: سودای سفر
نوشته شده توسط فرهاد در یکم فروردین ۱۴۰۱ |

در برابر دردهای ادامه دار ما،  ساده‌تر است که به دامان حسی سرد و تاریک پناه برم، شعر و نوایی برای غرق شدن در تخدیر حزن وفسردگی... اما این خودفریفتن مرسوم، خود درد دیگریست؛ مسکنی‌ست بیفایده.
چقدر میتوان  کرگدن بود و کرگدن ماند؟ 
چگونه بی اعتنا به نمایش مهوع سیاسیون   به روزنه‌های کوچکی برای تغییرات بنیادین بیندیشم؟ 
چگونه گروههای کوچک پراکنده‌ای که آرمانشان تغییر ساختارها و تزریق آگاهی به مردم است میتوانند متحد شوند؟ 
چگونه میتوان امیدوار ماند؟


:: جاده خلوت
نوشته شده توسط فرهاد در بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۰ |
 
مطالب قدیمی‌تر